یک خانوادهی اهوازی با اولین حملههای هوایی رژیم بعث، اهواز را ترک کردند و هر کدام به جایی رفتند. خانوادهی «مشهدی ابراهیم کفاش» به شوشتر رفتند و آنجا زندگی سختی را آغاز کردند. در این بین فرزند خانواده که اسماعیل نام دارد، با خانوادهاش درگیر این بحث است که چرا شهر را ترک کردهاند. پدر خانواده راضی است که همراه پسر به اهواز برگردد و دکان کفاشیاش را باز کند، اما مادر سعی میکند آنها را از این تصمیم منصرف کند. اسماعیل از اینکه شهرشان را ترک کردهاند شرمگین است؛ بنابراین همراه پدرش به اهواز برمیگردد و به جمع کسانی که در شهر ماندهاند، میپیوندد.
اسماعیل در اولین مرحلهی ورودشان به اهواز، پدرش را به بازار میبرد تا مغازهی کفاشیاش را باز کند. با باز شدن دکان کفاشی مشهدی ابراهیم، کاسبهای دیگر بازار هم یکییکی شروع به بازکردن مغازههایشان میکنند. نانوایی که باز میشود، مردم صف میکشند برای خرید نان. در این حال خمپارهی دشمن همچنان بر سر اهالی شهر میبارد.
مردی به نام «آقا جبار» به هرکجا سرک میکشد و مراقب کارهای مردم است. اسماعیل که چیزهایی دربارهی آقا جبار شنیده، نمیتواند پدرش را به قبول آن شنیدهها وادار کند… .
اسماعیل، اسماعیل
این داستان، ماجرای خانوادهای است که با اولین هجوم دشمن، از اهواز به شوشتر نقل مکان میکنند و در آنجا ساکن میشوند، اما فرزندشان اسماعیل، با این هجرت مخالف است و سعی میکند حداقل پدرش را برای دفاع از شهرشان به اهواز برگرداند.
نویسنده | محمد گلابدره ای |
---|---|
راوی | بهروز رضوی |
قیمت محصول | رایگان |
مدت زمان | 1ساعت و29دقیقه |
تولید کننده کتاب صوتی | ایرانصدا |
حجم دانلود | 46مگابایت |
تاریخ به روز رسانی | 1402/04/27 |
پیشنهاد ما
محصولات مرتبط
-
دفاع مقدس
اکبر کاراته به تهران میرود
-
دفاع مقدس
اکبرکاراته و فسقلیهای شکمو
-
دفاع مقدس
آقا معلم
-
دفاع مقدس
اکبرکاراته و بچه ننهها
-
کتاب
علی لندی
-
دفاع مقدس
اکبر کاراته و آسانسور
-
دفاع مقدس
اکبر کاراته قلیه پیتو
-
کتاب
داداش ابراهیم