کتاب صوتی شنام داستان نوجوانی است که با شروع جنگ وارد جبهههای کردستان میشود؛ اما طولی نمیکشد که به دلیل درگیری با گروههای ضدانقلاب به اسارت آنها درمیآید و در منطقهای به نام ترجان محبوس میشود. دوران اسارت گلزار راغب چیزی حدود ۱۴ ماه به طول میانجامد و در طول این مدت از یک روستا به روستای دیگر انتقال مییابد تا جایی که به سردشت؛ اسارت گاه اصلی رسیده و در آنجا محبوس میگردد.
در ادامه داستان شاهد آن خواهیم بود که کوملهها قصد اعدام کردن کیانوش را دارند، اما یک خانواده که از ترس دموکراتها به کوملهها پناه آوردهاند، مانع این کار شده و بدین ترتیب کیانوش جان سالم به در میبرد. اما قصد آن خانواده از کمک کردن به کیانوش این بود که با نجات دادن من، وسیله آزادی خود را از دست گروه کومله و دموکرات به دست آورند.
قهرمان اصلی داستان که از سن کمی نیز برخوردار است، مورد تهاجم فکری و عقیدتی ضدانقلاب واقع میشود. همچنین در ادامه داستان شاهد وقوع یک ماجرای عاشقانه میان شخصیت اصلی داستان و دختری به نام شیلان خواهیم بود که البته عشق میان آنها گذرا و مقطعی است.
قسمتی از کتاب شنام:
«در آخرین لحظات حضورم در پادگان، وصیتنامه کوتاهی نوشتم و به «علیاکبر گلزاری ۶»، دوست دوران کودکیام سپردم. علیاکبر هم اهل روستای «وندرآباد» بود و دوره آموزش نظامی عضویت رسمی سپاه اسدآباد را میگذراند. جدایی از او برایم سخت و ناگوار بود. حضورش به من آرامش میداد و جدایی از او دلتنگی میآورد.
با فریادهای دوستانم که مرا صدا میزدند به داخل مینیبوس پریدم. از خیابانهای شهر گذشتیم و وارد محوطه سپاه همدان شدیم.
فرماندهان سپاه همدان، مشغول بازرسی خودروها شدند. آنها بسیجیان کمسنوسال را از مینیبوسها و اتوبوسها پیاده میکردند. دلهره عجیبی داشتیم. هر کس سعی میکرد ساک یا وسیلهای را روی صندلی بگذارد و روی آن بنشیند تا قدش بلندتر به نظر برسد.»
«همین خبر کافی بود تا بتوانم خزایی را برای حضور در جبهه راضی کنم، چون بیشتر دانش آموزان اعزامی هم سن و همکلاسی من بودند. شخصیت بینظیر خزایی را میشناختم، ساعتها در کلاسهای عقیدتی او نشسته بودم، شاهد فعالیتهای آموزشی او در سطح مدارس و دبیرستانها بودم. او تحصیلات دانشگاهی داشت و با حضور مستمر در عرصههای انقلاب، علم و آگاهی وسیع کسب کرده بود و توان مدیریتی بالایی داشت.
خزایی با آن شخصیت محکم و مقتدر، قد بلند، صورت کشیده و چشمانی نافذ همه را به خود جذب میکرد. کلام گیرایی داشت که با کمی شوخطبعی درآمیخته بود. خارج از کلاس درس لهجه کردیاش پررنگتر میشد، کسی نمیتوانست کارهای او را انجام دهد و همین امر مانع پیوستنش به جبهه شده بود. خزایی همیشه بیقرار رفتن بود، بزرگ بود و من ترسی نداشتم از اینکه به دستوپایش بپیچم تا موافقتش را برای رفتن به جبهه جلب کنم.»
درون مایه کتاب صوتی شنام:
کتاب صوتی شنام نه یک داستان است و نه یک رمان. بلکه براساس خاطرات واقعی نوشته شده است، اما از چنان جذابیت و گیرایی برخوردار است که مخاطب را تا انتهای داستان میکشاند. در فصلهای آغازین کتاب همچون دیگر کتابهای دفاع مقدس با یک داستان جنگی مواجه هستید، اما با ادامه کتاب و با وارد شدن دختری به نام شیلان شاهد بعد عاشقانه این کتاب صوتی خواهید بود و همین عامل موجب تمایز این کتاب با سایر کتابهای دفاع مقدس شده است. یکی دیگر از ویژگیهای کتاب صوتی شنام این است که به جنگ در کردستان پرداخته است، مسئلهای که در کمتر کتابی به آن پرداخته شده است و به ب محل اسارت، عناصر ضدانقلاب و… اشاره شده است.
نویسنده سعی کرده تا با نگارش سختیها و مشقتهای آن دوران، در مورد مظلومیت مردان کردستان سخن به میان آورد.
همچنین قابلذکر است که یکی دیگر از ویژگیهای منحصربهفرد کتاب این است که مخاطب با شنیدن کتاب تا نیمههای آن گمان میبرد که به پایان داستان دست یافته است، اما درست در جایی که انتظارش نمیرود، نویسنده راه خود را کج کرده و به اصطلاح به مخاطب رو دست میزند و جریان داستان کاملا بر خلاف نظر خواننده و شنونده پیش میرود.
وجه اسمیه کتاب شنام:
شاید برایتانجالب باشد که درباره دلیل نامگذاری کتاب صوتی شنام بدانید، شاید در نگاه اول به نظرتان شنام نام مرد یا یک زن باشد، اما باید بگوییم که در واقع شنام نام یکی از ارتفاعات مشرف به یکی از شهرهای عراق است و به معنای مرز موعود است.
فهرست مطالب کتاب صوتی شنام:
کتاب صوتی شنام از ۱۲ فصل مجزا به شرح زیر تشکیل شده است:
- فصل اول: کوچ
- فصل دوم: روی دوش شنام
- فصل سوم: یک روز تعطیل
- فصل چهارم: جای خالی برادر
- فصل پنجم: درۀ بیداد
- فصل ششم: شیلان
- فصل هفتم: نامۀ سفارشی
- فصل هشتم: سیگار آزادی
- فصل نهم: قد کشیدن
- فصل دهم: پای حرفهای پدر
- فصل یازدهم: فردای دیروز
- فصل دوازدهم: نامهها و عکسها