در ۶کیلومتری جنوب شهرستان مراغه از توابع استان آذربایجان شرقی، روستائیست به نام روستای وَرائوی؛ روستائی با مردمانی از جنس ایمان و جهاد و مقاومت و شهادت. روستائی با ۷۰۰ رزمندهی ایثارگر، ۵۷ جانباز، ۲ زندانی سیاسی، ۴ آزاده و ۷۰ شهید گلگون کفن.
روستایی که پیشینهای به بلندای آئین مهرپرستی دارد. روستایی که خورشید بی دریغ نور مهربانی اش را بر خانه های کاهگلی این مردم کشاورز می تاباند. مردمانی ترک زبان که دل در گرو امام و رهبری و نظام و انقلاب دارند. مردانی که بی منت، نان دستشان را می خورند. و مادرانی که هر روز کوچه های تنگ امیدشان را به یُمن آمدن رزمنده ی کوچکشان آب می پاشند و أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ می خوانند.
مجموعه روایت های رزمندگان روستای ورجوی، گویای خاطراتی است از آغاز انقلاب اسلامی ایران و ۸ سال دفاع مقدس که خیل عظیمی از جوانان و نوجوانان این روستا را به جبهههای نبرد حق علیه باطل کشانده است.
کتاب صوتی روایت دستگیری رزمندهی بسیجی یعقوب شریفلو ورجوی سندی است از زندگی جهادگونهی یک رزمنده ی ۲۲ ساله و سربازِ بسیجی که با دریافت یک ماموریت چند روزه از خانه تیم انقلابی اصفهان روانه باختران می شود و پس از خرید ۱۴ جلد کتاب مذهبی و ۱۴ حلقه نوارصوتی سعی در رساندن آنها به جوانان انقلابی شهر و روستایش میکند. تا اینکه در شهر خود توسط عناصر ساواک دستگیر شده و روانه زندان میشود. رزمندهای که مرخصی ۱۲ روزهی خود را به امید دیدن خانواده و نامزدش، در زندان ساواک مراغه سپری میکند. و پس از دریافت خبر اعدام یا حکم حبس خود به دعا و استغاثه روی میآورد.