کتاب شب ایوب روایتگر زندگی جانبازی نابینا به نام ایوب است که چشمهایش را در جنگ با نیروهای بعثی عراق از دست داده و رنجهای بسیاری تحمل کرده است. هرچند که ترکشی در نزدیکی شاهرگ این جانباز بزرگوار وجود دارد و به گفته پزشکش نباید هیچ گونه استرس و هیجانی به او وارد شود، با این حال خاطرات تلخ و شیرین خود از قبل و بعد از دوران جنگ را تعریف میکند.
ایوب در روزهای اولیه جنگ پسری جوان بوده و به همراه خانواده خود در شهر زادگاهش زندگی آرامی داشته است. تا اینکه پس از حمله عراق به ایران، به چشم خود جنگزدگان بسیاری را میبیند که مجبورند در کنار رودخانه شهر ساکن شوند و در همین بین یک روز شاهد مرگ پیرمردی میشود که به خاطر بمباران هواپیماهای عراقی از دنیا میرود. اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود، این اتفاق تلخ تاثیری عجیب روی ایوب و دوستانش میگذارد و باعث میشود تا آنها راهی جبهههای نبرد شوند.
هرچند که این راه دشوار باشد و صبر ایوب هم بخواهد، او تصمیم قطعی خود را میگیرد و در این بین مرگ مادرش در روخانه را میبیند، دوستش جلیل را از دست میدهد، شاهد سوختن برادرزادهاش نگار در بمباران شهر میشود و در آخر نیز سوی چشمهایش از بین میروند.
رمان شب ایوب روایتی تاثیرگذار دارد و از زبانی خوش آهنگ، ساده و پختهای برخوردار است. به همین خاطر در طول شنیدن داستان، هیچ گاه از آن خسته نخواهید شد و تحت تاثیر وقایع تکاندهنده و عجیب روزهای جنگ قرار خواهید گرفت.