nosrat-logo

شهریار سرزمین من

کتاب «شهریار سرزمین من»، به شیوه روایت داستانی است و با زندگی‌نامه مادر شهید در فصل اول به دلیل تأثیر عمیقی که بر زندگی ایشان داشتند، و نیز همسر شهید در فصل دوم، به سبب حضور بسیار سازنده در مراحل حساس زندگی و دوستی ریشه‌دار عاطفی، روحی، روانی و همراهی علمی‌شان، آغاز می‌شود. کارهای روزمره، رویدادهای مهم، فعالیت‌های علمی، و نیز افکار و رفتار شهید در خانواده و محل کار و با دوستان و آشنایان روایت شده‌است.

کتاب شهریار سرزمین من با عنوان فرعی زندگی‌نامهٔ شهید علم، دکتر مجید شهریاری نوشتهٔ معصومه زینلی است که انتشارات سورهٔ مهر آن را منتشر و روانهٔ بازار کرده است.

مجید شهریاری دانشمند هسته‌ای ایرانی بود که در سال ۱۳۸۹ به شهادت رسید.

معصومه زینلی یادداشت‌برداری و مصاحبه‌های این اثر را از تابستان ۱۳۹۴ آغاز کرده است. نویسنده در این کتاب با مادر، خواهر، برادر، خاله، دایی و نزدیکان سببی مجید شهریاری مصاحبه کرده و حاصل این مصاحبه‎‌‌ها را حدود یک سال بعد در این کتاب گردآوری کرده است.

نویسنده از نوشته‌ها و فیلم‌های موجود بهره برده است و درنهایت روایتی به شیوهٔ داستانی از زندگی‌نامهٔ این شهید تهیه کرده است.

کتاب شهریار سرزمین من در ۴ فصل تألیف شده است که به کودکی، نوجوانی، تحصیلات و ازدواج شهید مجید شهریاری می‌پردازد. همچنین چگونگی شهادت، آراء شخصیت‌های مهم دینی و سیاسی راجع‌به شهید شهریاری و ابعاد متفاوت زندگی‌ ایشان در این اثر ذکر شده است.

بریده‌ای از کتاب شهریار سرزمین من

رسم بود که در اولین جلسه خواستگاری، بزرگتر خانه – مادر- به همراه دختر یا دختران ازدواج کرده و عروس بزرگ‌تر در اتاق مهمانخانه حضور می‌یافتند و دختران مجرد و کوچکترها حق ورود به جلسه خواستگاری را نداشتند. مادرها صحبت می کردند و دیگر همراهان می بایست به احترام دو بزرگتر فقط گوش می‌کردند و حق اظهار نظر نداشتند. در ادامه، زمانی که مادر به دختر دم بختش اجازه ورود می‌داد، او می بایست در کمال سلیقه و رعایت ادب به اتاق مهمانخانه می‌آمد و پس از تعارف چای یا شربت، خارج می‌شد. در همین حد خواستگاران می‌توانستند قد و بالا و وجاهت دختر مورد نظرشان را ببینند. گاهی اتفاق می‌افتاد که بر حسب اتفاق در حمام عمومی یا مراسم عروسی دختر را از نزدیک شناسایی می‌کردند اما در بیشتر مواقع بانوان پا به سن گذاشته‌ای بودند که در بین خانواده‌ها رفت و آمد می‌کردند و کارشان پیوند دادن دو خانواده با یکدیگر بود. آنان با شناسایی دختران دم بخت و وضعیت خانواده ها و داشتن آمار پسران در شرف ازدواج، واسطه و عامل وصلت دو خانواده می‌شدند و بابت خدمتی که می‌کردند از خانواده داماد و گاهی حتی از خانواده عروس هم صله دریافت می‌کردند. اما در این خواستگاری واسطه آقا و از فامیل‌های زهرا خانم بود. مطابق معمول، هر دو مادر پس از تعارفات اولیه و صحبت از آب و هوا و زیبایی طبیعت بهاری و جلوه تمیزی حیاط و دل انگیزی گل ها و شکوفه های درختان سیب و مواردی از این قبیل، در حالیکه رفتار یکدیگر را سبک و سنگین می‌کردند، شروع به صحبت از خانواده کردند. در ابتدا زهرا خانم خود و اعضای خانواده‌اش را معرفی کرد و از خصوصیات اخلاقی پسرش گفت. در این صحبت‌ها مکرمه خانم متوجه شد که زهرا خانم دو سالی است بازنشسته شده، در آغاز معلم و سپس بیشترین زمان خدمتش مدیر و در پایان خدمت نیز مدیر دبیرستان ژاله بوده است. زهرا خانم از خانواده خودش – اوریادی بههم گفت و اینکه پدرش مسگر بوده و به رغم اینکه سواد مکتب خانه‌‎ای داشته، بسیار روشنفکر و اهل کتاب و مطالعه بوده است. او وقتی علاقه دخترش را به تحصیل و حضور در جامعه می‌بیند، به رغم جو فرهنگی آن دوره – که به دختران کمتر اجازه فعالیت در خارج از خانه داده می شد- فرزندش را حمایت و همراهی می‌کند و مشوق او در تحصیل می شود. زهرا خانم هم با راهنمایی پدر و خواست او پس از تحصیل توانسته بود در کسوت معلمی وارد آموزش و پرورش شود.

موضوع

روایت پیشرفت

نویسنده

معصومه زینعلی

ناشر

سوره مهر

تعداد صفحات

404

قیمت محصول

185000

تاریخ به روز رسانی

۱۴۰۲/۰۱/۲۹