nosrat-logo

عبور از غبار

خاطره‌ها شبیه پرنده‌هان؛ گاهی چنان آروم از کنارت می‌گذرن که فقط نسیمی ازشون باقی می‌مونه، مثل غباری نرم و سفید. کتاب «عبور از غبار» روایتگر خاطرات بانوی رزمنده، «پری حوسی» است.

اصلیتمون بوشهریه؛ یعنی بابام بوشهری بود. تو دوازده‌سیزده‌سالگی از بوشهر بیرون زده و اومده بود خرمشهر، بعدش هم شد کارگر پالایشگاه آبادان.

پدرم آدم خوبی بود. معمولاً آروم بود، اما بعضی وقت‌ها عصبانی می‌شد و می‌افتاد به جونمون. من و خواهرم و برادرم هیچ‌وقت از دستش ناراحت نمی‌شدیم؛ به هر حال پدرهای اون موقع همه‌شون سخت‌گیر بودن. اگه بخوام راستش رو بگم خداییش زیادی شیطون بودیم، در عین حال ازش حساب هم می‌بردیم. وقتی توی خونه شیطنت می‌کردیم، مادرم خط و نشون می‌کشید و انگشت تکون می‌داد که بذار بابات از سر کار بیاد.
درباره‌ی مادرم باید عرض کنم که اصلیت مادرم بحرینی بود. بعضی‌ها می‌گفتن پدرِ مادرم از بحرین به میناب مهاجرت کرده و همون‌جا زن گرفته. بعضی‌ها هم می گفتن اهل دشتستان بوده، احتمالاً دومی درست‌تر باشه.
برعکس پدرم، مادرم خیلی آروم بود؛ ساکت و سر به زیر .
پدرم بعدِ بازنشستگی مغازه لوله کشی باز کرد. من فکر میکنم لوله کشی بیشتر ساختمونهای قدیمی خرمشهر کار پدرم بود. از اونجایی که بیشتر کارگرهای شرکت نفت لوله کشی و برقکاری بلد بودند؛ بابا مغازه لوله کشی زده بود. حتی بعضیهاشون نقاشی و بنایی هم یاد داشتند. به قول پدرم همه شون آچارفرانسه بودند. همیشه
میگفت: : توپالایشگاه باید همه کاری بلد باشی، اگر هم نباشی باید یاد بگیری؛ چون پالایشگاه ازمون میخواد، اگه بلد نباشی کلات پس معرک س.

نویسنده

فرهاد دشتی

راوی

فاطمه آل عباس

قیمت محصول

رایگان

مدت زمان

2ساعت و41دقیقه

تولید کننده کتاب صوتی

ایرانصدا

حجم دانلود

75مگابایت

تاریخ به روز رسانی

1402/04/27