سردار حاج حمید مختاربند، کسی است که سالها در جبهههای دفاع مقدس بوده و بعد از جنگ دغدغه های فرهنگی را دنبال کرده و جدای از آنها، مناصب مختلف داشته و حتی به ریاست بانکهای انصار استانهای جنوبی و بعدش استان قم رسیده؛ ولی مجاهدت را فراموش نکرده.
در جایگاهی که میتوانسته فکر اختلاس باشد، همه چیز را رها کرده و به سوریه رفته و همانجا به شهادت رسیده است.
شرح شنیدنی زندگی این شهید بزرگوار از زبان همسر او روایت شده و کتاب به قلم دختر شهید به رشته تحریر در آمده است.
نویسنده سعی کرده که فقط منتقلکننده روایت مادرش باشد و به خاطر نسبتش با شهید بیجهت احساساتی نشده؛ ولی روایت همسر به خودیِ خود جذابیت و کشش زیادی برای خواندن دارد.
تصویرسازیهای کتاب از روند زندگی با یک مجاهد دغدغهمند، بسیار زنده، واقعی، شیرین و به دور از غلو است و به خوبی میتواند الگوی زندگی جوانان امروز که از هر سختی گریزانند قرار بگیرد