«زهرا» دختری است که به «مرتضی»، رزمنده ای که در جنگ است، علاقه دارد؛ اما مادرش با ازدواج آنها مخالف است. «مریم» و برادرش که همرزم مرتضی است، خبری از مرتضی برای زهرا می آورند که او هم مخالف این ازدواج است؛ تا اینکه…
زهرا با مرتضی دیدار می کند تا دریابد چرا او نمیخواهد ازدواج کند. مرتضی به دلایلی می گوید نمیتواند او را خوشبخت کند، اما زهرا تصمیمش را گرفته است….