کتاب ای کاش گل سرخ نبود مشتمل بر هفت فصل است و زنی به نام گللر شخص اول این رمان است، وی دختر یکی از روحانیان مشهد است و به پسر همسایه (مهدی) دل میبندد، در حالیکه پدر روحانیش مخالف این ازدواج است، اما در نهایت تسلیم میشود. مهدی افسر ارتش است با همسرش گللر در ماجرای کشف حجاب و جشنهای مختلف از پیشگامان این طرح میشوند و گللر خواننده و نوازنده متجددین افراطی میگردد و نام این زوج بر سر زبانها میافتد، اما با خودکشی مهدی ناامید و دل شکسته به خواهر کوچکترش گلرخ پناه میبرد. گللر پسری سه چهار ساله بنام سپهر دارد.
گللر که حکومت رضاشاه را در مرگ شوهرش مقصر میداند، توسط برادرش عبدالله آخوندزاده که اسم خود را به داریوش مانی تغییر داده و جزو فعالان سیاسی مخالف دولت است وارد گروههای کمونیستی، که در راس آنها مردی به نام رفیق اسرافیل قرار دارد، میشود.
ولی با مرگ سپهر بعلت سقوط از پشت بام، سرخورده شده و دچار حالتهای روانی میشود. او که انتظار میرفت با رفیق اسرافیل ازدواج کند، گوشهنشین میشود. برادرش مانی به گروه پشت میکند و بوسیله رفیق اسرافیل با ماشین زیر گرفته میشود و میمیرد. حالتهای روانی گللر شدیدتر میشود و به توصیه شوهر خواهرش با مردی ساده روستایی که کارگر نخ ریسی است ازدواج میکند. گللر در زندگی جدید همچنان به دنبال گمشدههای خود است او که صاحب دو پسر و دو قلوی دختر میشود. با زحمت زیاد آنها را بزرگ میکند و خانهای در جنوبیترین منطقه تهران خریداری میکند، پسرها به آمریکا میروند و دخترها ازدواج میکنند.
گللر آرزو دارد دخترهایش او را به خانه ببرند تا در آن جا بمیرد. ولی دخترها هر روز بهانهای میآورند، تا اینکه در خانه سالمندان میمیرد. داستان وارد فضایی خیالی میشود گللر میمیرد. روح گللر بدنبال تابوت و جمعیت میرود. ولی کسی حرف او را نمیشنود.