nosrat-logo

بیانات جامع مقام معظم رهبری درباره شهید بهشتی

یک حقّ بزرگی شهید بزرگوارمان، شهید بهشتی بر گردن کشور و ملّت دارند و آن پایه‌گذاری دادگستری اسلامی است.

کار، کار آسانی نبود و کار دشواری بود. ایشان یک حرکت جدیدی را برای قوّه‌ی قضائیّه شروع کرده بود که آرام‌آرام حرکت میکرد و کارهایی هم میکرد. همان وقتها شکایتهایی میرسید و بنده خودم با ایشان در میان گذاشتم که آخر مثلاً چه کار میکنید و ایشان این کارها را توضیح داد. واقعاً کارهای بزرگی را ایشان شروع کرده بود و بتدریج بسیاری از این کارها هم به ثمر رسید، به نتیجه رسید.

ایشان یک عالِم متفکّر بود، نظریّه‌پرداز بود؛ مرحوم آقای بهشتی حقّاً شخصیّت برجسته و ممتازی بود؛ انقلابی بود؛ واقعاً انقلابی بود، پُرتلاش بود؛ ایشان از بن دندان معتقد به مبانی انقلاب بود. حالا گاهی بعضی‌ها به نام بعضی از بزرگان و چهره‌های خوشنام یک چیزهایی را نقل میکنند لکن حقیقت همین است که عرض میکنم: آقای مرحوم شهید بهشتی به معنای واقعی کلمه پایبند به مبانی انقلاب و مبانی امام (رضوان ‌الله ‌علیه) بود؛ و پرهیزکار هم بود؛ آقای بهشتی، مرد مؤمن و متشرّعی بود. خب بنده با ایشان زیاد معاشر بودم؛ خیلی متشرّع بود، خیلی پرهیزکار بود، خیلی در حرکت در جهت دین و مسائل دینی جدّی بود. علاوه بر اینها ایشان از ارکان تدوین قانون اساسی است؛ یعنی حقّ این بزرگوار بایستی شناخته بشود و گزارده بشود ان‌شاءالله.
۱۴۰۱/۷/۴

در این [قضایا]، نکته‌ای وجود دارد و آن، این است که وقتی این حوادث اتّفاق می‌افتاد ــ چه در شهادت شهید بهشتی، چه در حوادث بعدی ــ دشمن ذوق میکرد، دشمنان سر شوق می‌آمدند، امیدوار میشدند که دیگر بساط این نظام انقلابی جمع شد؛ ولی ناامید شدند. آن روز ناامید شدند، در این چهار دهه هم مکرّر این ناامیدی تکرار شده. دشمن در یک مقطعی به یک چیزی، به یک ضعفی، به یک کمبودی در نظام جمهوری اسلامی امید بسته و بعد ناامید شده؛ این بارها اتّفاق افتاده؛ منتها مشکل دشمن این است که نمیتواند سرّ این ناامیدی را بفهمد، نمیتواند تشخیص بدهد؛ نمیتواند بفهمد که چرا، علّت چیست که جمهوری اسلامی هر دفعه از زیر بار این همه فشار میتواند بلند بشود بِایستد، سینه سپر کند، راه خودش را ادامه بدهد؛ این را نمیفهمد. اینها نتوانستند بفهمند که در عالمِ بشر غیر از محاسبات و مناسبات سیاسی، یک محاسبات و مناسبات دیگری هم وجود دارد که آنها قادر به فهم آن نیستند؛ آنها سنّت‌های الهی است، که من حالا اندکی شرح خواهم داد.
۱۴۰۰/۷/۴

اوّلاً یاد شهید عزیز مرحوم آیت‌الله بهشتی (رضوان‌ الله ‌تعالی ‌علیه) را گرامی میدارم؛ همچنین همه‌ی شهدائی که با ایشان شهید شدند و همچنین همه‌ی شهدای قوّه‌ی قضائیّه. خدا ان‌شاءالله درجات همه‌ی آنها را عالی کند. خب، شهید بهشتی (رضوان ‌الله ‌علیه) شخصیّت برجسته‌ای بود؛ حقّاً و انصافاً آدم برجسته‌ای بود. این سالهایی که ــ از پیش از پیروزی انقلاب، از وقتی ایشان از خارج آمد تا وقت شهادتش ــ ما با ایشان همکاری‌های نزدیک و مستمر داشتیم، حقّاً و انصافاً انسان میدید که ایشان یک شخصیّت برجسته است. در مجموعه‌هایی هم که با هم کار میکردیم همین جور بود؛ در شورای انقلاب، جمع، مرحوم آیت‌الله طالقانی را به ریاست شورای انقلاب انتخاب کردند، ولیکن همان جمع متّفقاً معتقد بودند که ایشان یک نایب‌رئیس لازم دارد و آن نایب‌رئیس آقای بهشتی است و ایشان را انتخاب کردند؛ اداره‌ی شورای انقلاب حتّی در زمان حیات مرحوم آقای طالقانی به عهده‌ی مرحوم آقای بهشتی بود. یک شخصیّت برجسته‌ای بود؛ خدا ان‌شاءالله درجاتش را عالی کند.

به این مناسبت بنده مایلم یک نیم‌نگاهی بکنیم به شرایط آن روز که این یک نگاه معرفت‌آموز است برای ما؛ در نظر آوردن شرایط آن هفتم تیری که ۴۱ سال قبل اتّفاق افتاد، راهگشا است. اوّلاً در آن روزها جنگ تحمیلی در سخت‌ترین و بدترین شرایط خودش بود. رژیم صدّام نیروهایش را تا نزدیک شهرهای بزرگ ما در جنوب و غرب آورده بود. بعضی از شهرها را که تصرّف کرده بودند، بعضی شهرها مثل اهواز و دزفول و بعضی شهرهای دیگر کشور در غرب را هم نیروها تا نزدیک [آن] شهرها آمده بودند. در همین ماه‌های اوّل سال ۶۰ ــ همین فروردین و اردیبهشت و خرداد ــ بنده منطقه‌ی غرب بودم؛ فراموش نمیکنم، یعنی واقعاً همین الان که دارم با شما حرف میزنم، آثار آن غمی که بر فضا گسترده بود در آن روز، هنوز در دل من هست؛ یک ابر غمی تمام منطقه‌ی غرب را پوشانده بود؛ هر جا انسان میرفت. از کنار این ارتفاعات معروف به برآفتاب که نزدیک کرمانشاه است با ماشین که میرفتیم تا برویم یک نقطه‌ای، هیچ قدمی از این راه طولانی امن نبود، هر آن احتمال داشت که توپخانه‌ی دشمن یا خمپاره‌ی دشمن آنجا بیاید؛ این جور احاطه کرده بودند. واقعاً همه‌ی فضا غم‌افزا بود؛ نیروهای دشمن مسلّط، نیروهای ما ناآماده؛ امکانات ما در نهایت ضعف، امکانات او فراوان. تیپ ارتشی ما در اهواز که مثلاً فرض کنید بایستی حدود ۱۵۰ تانک میداشت، به نظرم حدود سی و چند، بیست و چند ــ درست یادم نیست ــ در این حدود تانک داشت؛ وضع ما این جوری بود. این مال جنگ است.

در داخل کشور، در خود تهران جنگ داخلی بود؛ در خود این خیابانهای تهران جنگ داخلی بود. منافقین ریخته بودند با هر چیز که دستشان می‌آمد ــ از تیغ موکت‌بُری بگیرید تا هر چیز دیگری که در اختیارشان بود ــ افتاده بودند به جان مردم و پاسدار کمیته و پاسدار سپاه و …؛ جنگ بود دیگر، تهران جنگ بود. ایّام هفتم تیر وضع این جوری بود.

وضع سیاسی کشور [این جور بود که] تقریباً یک هفته قبل از هفتم تیر، عدم کفایت رئیس‌جمهورِ وقت(۲) در مجلس احراز شده بود و برکنار شده بود. یعنی کشور بدون رئیس‌جمهور [بود]؛ وضع این جوری بود. کشور در یک چنین شرایطی، یک استوانه‌ای مثل بهشتی را از دست داد؛ بهشتی استوانه بود، واقعاً یک استوانه بود. استوانه‌های انقلاب که انقلاب را نگه میدارند، ارزش‌شان قابل محاسبه نیست؛ شهید بهشتی یکی از این استوانه‌ها بود؛ در یک چنین شرایطی بهشتی رفت.

حدود دو ماه بعد، رئیس‌جمهور جدید و نخست‌وزیر ــ شهید رجائی و شهید باهنر ــ را با هم در یک جلسه شهید کردند. اینها را حالا خیلی‌هایتان شاید یادتان است امّا جوانهای عزیز این چیزها را ندیده‌اند، درست هم از تاریخ و جزئیّاتش مطّلع نیستند؛ روی اینها فکر کنید جوانهای عزیز، فرزندان عزیز ما!‌ تقریباً حدود دو ماه فاصله با این وضع، شهید رجائی و شهید باهنر ــ رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر وقت ــ در یک جلسه ترور شدند، از بین رفتند. اندکی بعد یا یک فاصله‌ی کوتاهی بعد از آن، چند نفر از فرماندهان ارشد جنگ از ارتش و سپاه، در حادثه‌ی هواپیما به شهادت رسیدند؛ شهید فلّاحی، شهید فکوری،‌ شهید کلاهدوز و امثال اینها.(۳) یعنی در ظرف کمتر از سه ماه این همه حادثه‌ی تلخ، این همه‌ حادثه‌ی وحشتناک، این همه ضربه‌ی مخرّب! خب شما کدام کشور را سراغ دارید، کدام دولت را سراغ دارید که بتواند در مقابل این همه حوادث بِایستد و از پا نیفتد؟ شما قوّه‌ی قضائیّه‌ی یک چنین نظامی هستید. مردم ایستادند، امام مثل کوه دماوند سربلند ایستاد، مسئولین دلسوز و جوانهای انقلابی ایستادند، اوضاع را ۱۸۰ درجه بعکس کردند؛ جنگ را از باخت پی‌درپی به بُرد پی‌درپی تبدیل کردند، منافقین را از سطح خیابانها جمع کردند، ارتش و سپاه را روز‌به‌روز منظّم‌تر و مرتّب‌تر کردند و کشور را به روال عادی و جاری انداختند.یک جمله در باب حادثه‌ی هفت تیر و شهدای گرانقدر آن و مخصوصاً شخصیت ممتاز و برجسته‌ی مرحوم آیت‌اللَّه بهشتی (رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه) عرض کنیم. این حادثه از سویی حقیقتاً سند مظلومیت ملت ایران و جمهوری اسلامی بود، و از سوی دیگر نشانه‌ی اقتدار و استحکام این نظام.

جمهوری اسلامی هنوز هم سند مظلومیت است؛ زیرا کسانی که امروز پرچم مبارزه با تروریسم را سر دست گرفته‌اند، اما به‌دنبال جهان‌گشایی و کشورگشایی و دنباله‌گیری مقاصد مادی و سیاسی خود هستند، با تروریستهای جرارِ پدیدآورنده‌ی حادثه‌ی هفتم تیر مثل دوست و برادر و خویشاوند رفتار میکنند؛ از آنها حمایت میکنند؛ با آنها همکاری میکنند و با یکدیگر توطئه میکنند؛ همدلی به هم نشان میدهند، در حالیکه اینها خودشان اقرار و بلکه افتخار کردند که چنین حرکت تروریستی فجیعی را در کشور ما به‌وجود آوردند؛ این است مظلومیت ملت ایران.

حادثه‌ی هفتم تیر همچنین نشانه‌ی اقتدار و استحکام هم است؛ چون اگر کسی شهید بهشتی را میشناخت و قوّت فکر و اراده و ابتکار در تصمیم و اقدام را در این شخصیت ممتاز میدانست، خوب میفهمید که حذف یک چنین شخصیتی از مجموعه‌ی مدیریتی کشور چه معنایی میدهد. شهید بهشتی حقیقتاً مثل سنگ آسیای گرانی بود که با گردش خود، ده‌ها کار انجام میداد؛ تولید انرژی میکرد، کار راه میانداخت، پیش میرفت و فکر تولید میکرد. وقتی کسی مثل این شخصیت را که در مدیریت، در اجرا، در اقدام، در فکر، در مبانی فقهی و فلسفی، در تجربه و جهان‌دیدگی و روشنفکری و وسعت‌نظر در آن پایه و رتبه بود، از دل مدیریت نظامی نوپا بیرون بکشند و آن را از بین ببرند، باید نظام فلج میشد؛ اما نظام نه تنها با رفتن بهشتی و با رفتن شخصیتهای برجسته‌ی دیگری که چه با او، چه قبل از او و چه بعد از او به شهادت رسیدند، فلج و زمین‌گیر نشد، بلکه هر کدام از این شهادتها مثل خون تازه‌یی در رگ کالبد زنده و پُرطراوت این نظام جوان دوانده شد و او را سرحال‌تر، بانشاطتر و پُرانگیزه‌تر کرد؛ این، همان استحکام نظام است، که تا الان هم همین‌طور است.

مردم ما برای شهادت شهدا مثل بقیه‌ی متوفیها، به همدیگر تسلیت نمیگویند؛ تبریک میگویند. وقتی بهشتی شهید شد، مردم میگفتند: «تبریک و تسلیت»؛ غم در کنار فتح؛ این، هویت این نظام و انقلاب را روشن میکند.

به همین دلیل، مردم ما برای شهادت شهدا مثل بقیه‌ی متوفیها، به همدیگر تسلیت نمیگویند؛ تبریک میگویند. وقتی بهشتی شهید شد، مردم میگفتند: «تبریک و تسلیت»؛ غم در کنار فتح؛ این، هویت این نظام و انقلاب را روشن میکند.

امروز هم حادثه‌ی هفت تیر زنده است؛ چون هم عاملان حادثه که جزو لئیم‌ترین جنایتکاران محسوب میشدند و لئامتشان به‌خاطر این بود که به چهره‌ی دوست درآمده بودند و کار خبیث‌ترین دشمنان را میکردند زنده‌اند؛ هم بهشتی زنده است؛ پایه‌گذار و معمار نوین قضایی کشور.

اگر بنا بود شهید بهشتی در کشوری که هیچ نظام قضایی ندارد، کار را از خشت اول شروع کند، کارش آسان‌تر بود. تبدیل یک جریان و یک بنای آمیخته‌ی از خوب و بد و درست و غلط، با جهتگیری نادرست، به نظامی که میخواهند جهتگیریاش درست باشد و کار عدالت اسلامی را به سامان برساند، خیلی خیلی کار دشواری است. این کار دشوار را هنوز هم شما مشغولید و ادامه میدهید و باید ادامه بدهید.
۱۳۸۳/۷/۴

هفتم تیر حادثه‌ی کوچکی نبود؛ مدیران برجسته‌ی مؤثّرِ حاضر در نظام را – ۷۲ نفر را – یکجا نابود کردن، به حسب ظاهر. که شخصیّتی مثل شهید بهشتی در میان اینها است؛ شهید بهشتی جزو نوادر زمان بود، جزو کسانی بود که نظیر او را انسان در نسلهای پیاپی کمتر پیدا میکند. چنین کسی را، تعداد قابل توجّهی از وزرای کارآمد را، از نمایندگان مجلس را، از فعّالان سیاسی و انقلابی را یکجا از مردم بگیرند، خب اثر طبیعی و معمولی این حادثه چیست؟ شکست ملّت، شکست انقلاب، قاعدتاً این باید باشد؛ امّا درست بعکس شد. درست عکس این حادثه، عکس آنچه دشمن از این حادثه انتظار داشت به وقوع پیوست. ملّت متّحد شد؛ مسیر انقلاب در یک مسیرِ واقعی قرار گرفت، در مسیر صحیح قرار گرفت؛ دشمنان ملّت افشا شدند، رسوا شدند.

بعضی از کسانی بودند که مباشر این جنایت بزرگ بودند و سالهای متمادی در بین مردم، در بین جوانها با تبلیغات، خودشان را جور دیگری – طرف‌دار آزادی، طرف‌دار ارزشها – معرّفی کرده بودند، اینها افشا شدند؛ معلوم شد یک مشت تروریست فاقد هرگونه مبنای ذهنی و اعتقادی و انقلابی‌اند؛ همینها بودند که بعد از آنکه اندک مدّتی از این حادثه گذشت، به کسی مثل صدّام حسین پناهنده شدند؛ علیه مردم عراق هم کار کردند، علیه مردم ایران هم تلاش کردند، در میدانهای جنگ حاضر شدند، با ملّت خودشان جنگیدند؛ افشاگری از این بالاتر؛ اینها مباشرین بودند. عدّه‌ای دستهای پشت پرده بودند؛ آنها هم افشا شدند. کسانی بودند که مؤیّد این حرکت و این جنایت بودند؛ اینها هم افشا شدند؛ چه در داخل کشور، چه در خارج از کشور؛ همه فهمیدند که چه اتّفاقی افتاد در این کشور و چه کسانی با ملّت ایران مواجهند و مقابلند. عدّه‌ای هم بودند که اینها سکوت کردند، سکوت همراه با رضا – سَمِعَت بِذلِکَ فَرَضِیَت بِه – (۴) که آنها هم افشا شدند.
۱۳۹۴/۶/۴

خاصیت طبیعی شهادت، ایجاد برکت و تداوم و گشایش در حرکت به سمت تعالی و کمال است. اینکه خداوند متعال در قرآن شهید را زنده معرفی میکند و در عرف اسلامی و اصطلاح متشرعه به کشته‌ی راه خدا – شهید یعنی شاهد، ناظر و حاضر – این به این معناست که خون شهید ضایع نخواهد شد؛ شخصیت شهید که تبلور همان آرمانهای او و آرزوهای اوست، از میان مردم رخت بر نخواهد بست؛ این خاصیت شهادت است. آن کسانی که این حقیقت را از بن دندان درک کرده‌اند و تصدیق کرده‌اند، برای آنها کشته شدن در راه خدا به هیچ وجه ضایعه به حساب نمی‌آید؛ بلکه یک افتخار است، یک اقبال بزرگ است؛ آن را میخواهند، آن را از خدا میطلبند؛ آن را مثل یک حاجت بزرگ، در ذکر و مناجاتِ خودشان با خدا مطرح میکنند.

به گمان من، از جمله‌ی برترینهای این راه، شهدای هفتم تیر بودند. بسیاری از اینها را ما از نزدیک میشناختیم؛ یا در جریان مبارزات، یا در جریان حوادث بعد از پیروزی انقلاب، اینها را آزموده بودیم، دیده بودیم، شناخته بودیم؛ حقیقتاً جان، بر کف دست داشتند و آماده‌ی شهادت بودند. اگر به آنها خبر میرسید که در این راه شهید خواهند شد، نه فقط مرعوب نمیشدند، خائف نمیشدند، بلکه خرسند میشدند؛ بشارتی بود برای آنها. در رأس همه‌ی آنها هم، شهید بزرگوار و عزیز ما، شهید آیهاللَّه بهشتی بود؛ یک انسان معتقد، مؤمن، مخلص، صادق، جدی در کار؛ آنچه میگفت، معتقد بود؛ و به آنچه معتقد بود، در عمل ملتزم بود. خطر را هم میشناخت؛ میدانست میدان، میدان مین است. هر آنی، هر ساعتی بیم از دست دادن جان هست؛ لیکن در عین حال بی‌محابا، با نگاه به هدف، در این راه پیش میرفت و نمیهراسید. یکی از خصوصیات این شهید عزیز این بود. منطقی بود، پایبند به اصول و مبانی بود؛ یک اصولگرای به معنای حقیقی کلمه محسوب میشد. بر سر اصول با کسی ملاحظه نمیکرد. ما میدیدیم؛ بعضیها سعی میکردند با حیله و ترفند و روشهای متعارف و معمول، او را جذب کنند یا از مواضع خود تنزل بدهند، او را وادار به مماشات کنند؛ لیکن او بر سر مواضع خود محکم ایستاده بود. شخصیتهای تاریخی و اثرگذار، اینجور شکل میگیرند؛ اینجور در جامعه ظهور میکنند و ماندگار میشوند؛ «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا» ۱. گفتن، آسان است؛ عمل کردن، دشوار است؛ استمرار عمل، بمراتب دشوارتر است. بعضی فقط میگویند؛ بعضی این گفته را در عمل هم نشان میدهند، اما نمیتوانند در مقابل حوادث عالم، در مقابل طوفانها، در مقابل تمسخرها، در مقابل طعنه‌زدنها، در مقابل دشمنیهای غیرمنصفانه طاقت بیاورند، لذا متوقف میشوند؛ بعضی به این اکتفاء هم نمیکنند که متوقف بشوند، عقبگرد میکنند؛ میبینید دیگر.

آن کسی که میگوید، از سر اعتقاد خالص و جازم؛ و می‌ایستد بر سر گفته‌ی خود، از سر تصمیم مؤمنانه و شجاعانه؛ و استمرار میدهد این حرکت را با صبری که خدای متعال در قرآن فرموده است: «و اللَّه یحبّ الصّابرین» ۲ – مایه‌ی محبت خدای متعال است – این ارزش پیدا میکند؛ این میشود شخصیتی که نام او اثر میگذارد، راه او برای رهروان دستور راه میشود و چهره‌ی او باقی میماند. رحمت خدا بر شهید بهشتی؛ رحمت خدا بر آن کسانی که با او به شهادت رسیده‌اند؛ رحمت خدا بر شهدای راه اسلام.

و اثر نقد و فوری این شهادت این بود که نظام اسلامی در آنِ واحد، هم خلوص بیشتری پیدا کرد، هم حقانیت او ثابت شد، هم واقعیت او در جامعه استقرار پیدا کرد. خاصیت این شهادت، این بود. نقابها از چهره‌ها افتاد، منطق مستحکم جمهوری اسلامی و منطق امام بزرگوار تثبیت شد و نظام نوپای جمهوری اسلامی، آن روز استحکام پیدا کرد؛ توانست حرکت کند. در آن شرائط دشوار، در حالی که دشمن – دشمن نظامی، متجاوز – خود را در بخش مهمی از منطقه‌ی حساس خاک جمهوری اسلامی پهن کرده بود – ببینید چه شرائطی بود آن شرائط دشوار، و چه حادثه‌ی بظاهر تکان‌دهنده‌ای بود – اما این شهادت، چه تأثیر سازنده و عظیمی را بر انقلاب گذاشت.

عزیزان من! تا وقتی در قاموس ما، در فرهنگ ما، در منطق ما، شهادت بر همین سطح از اعتبار وجود داشته باشد، بدانید هیچ قدرتی – چه قدرتهای مستکبر کنونی، و چه بمراتب قویتر از اینها – نخواهد توانست بر جمهوری اسلامی و ملت ایران فائق بیاید.
۱۳۸۹/۴/۷

ک جمله درخصوص این شهدای عزیزی که در ضمن آنها شخصیتهای برجسته انقلاب و کشور بودند و یاد آنها فراموش نخواهد شد – مخصوصاً مرحوم آیهاللَّه بهشتی اعلی اللَّه‌مقامه‌الشّریف – عرض کنیم، و آن این است که این شهدای عالیقدر، شهیدِ راه تحقّق نظام اسلامی و حاکمیت دین خدا شدند. در اوّلِ انقلاب، دو جریان در مقابل هم قرار گرفتند؛ یک جریان، جریان انقلاب و دین و حاکمیت قرآنی و اسلامی و مبانی دینی و ارزشهای دینی بود – که امام رضوان‌اللَّه تعالی علیه و قاطبه ملت این راه را دنبال میکردند – یک جریان هم جریانی بود که به حاکمیت دین خدا در این کشور راضی نبود. البته بعضی از اینها مردمانی بودند که انگیزه‌شان ضدیّت با اصل دین بود. بعضی دیگر هم انگیزه‌شان حمایت از حضور امریکا و قدرتهای بیگانه بود؛ اما به خودی خود با دین کاری نداشتند. بعضیشان علی‌الظّاهر متدیّن هم بودند، ولی میدانستند که وقتی نظام و دولتی براساس دین و مبانی دینی بر سرِ کار باشد، دخالت قدرتهای مستکبر و بیگانه امکان‌پذیر نیست؛ این را خوب میفهمیدند. لذا به‌جای این که در این مسأله و آن مسأله با نظام مباحثه و مجادله کنند، اصل قضیه را مورد سؤال قرار میدادند: چرا باید دین در مسائل جامعه دخالت کند؟ چرا باید متولّیان امور دینی – یعنی علمای دین – اصلاً کاری به کار جامعه داشته باشند؟ چرا باید فقه اسلام که امور زندگی مردم – اعم از دنیا و آخرت – را براساس حکم الهی معیّن میکند، در قانون و جعل قانون و انتخاب مسؤول و امثال اینها دخالت داشته باشد؟ بنابراین، بنا کردند با اصل دین مقابله کردن. میدانستند که تا دین و حاکمیت دینی هست، از هیچ طرف راهی برای دشمن وجود ندارد.

البته من خواهش میکنم که متفکّران و صاحب نظران جامعه، این حرف را درست بشکافند که چرا وقتی دین هست، دشمن نمیتواند بیاید؟ یکی به خاطر خودِ احکام دینی و خودِ آیات قرآنی و خودِ قواره نظام اسلامی است که اصلاً اجازه دخالت به مستکبر و ظالم و توطئه‌گر و غارتگر را نمیدهد؛ جهت دیگر این است که حالا دولتی که معتقد است نباید به بیگانگان اجازه ورود داد، با چه ابزاری میخواهد هدف خود را محقّق کند؛ جز با ابزار مردم و اراده‌های مردم؟ فقط در حاکمیت دینی است که اراده مردم، همراه با عشق، با شور، با ارادت و با اخلاص، همه وجود آنها را در مقابله‌ی با دشمن بسیج میکند. در غیر نظام دینی، چنین چیزی ممکن نیست. این نکته‌ی خیلی مهمّی است. راه این که پشتیبانی مردم را از یک نظام جدا کنند، این است که اعتقادات آنها را در دفاعشان دخالت ندهند؛ بین حضور و اراده و اعتقادات آنها – آن هم اعتقادات دینی – انفکاک ایجاد کنند؛ که میدانید فرق اعتقاد دینی با اعتقاد حزبی و سیاسی این است که اعتقاد دینی، ایمان است و در آن، عشق و شور هست. به هرحال، اینها با اصل دین مقابله میکردند.

آن جریان اوّل – که جریان انقلاب و جریان دین و جریان اسلام بود – صاحب منطق و صاحب حرف بود و در مقابل غوغاگرىِ جریان مقابل محکم ایستاد. هرکس که در این صف‌آرایی توان ایستادگیش بیشتر بود، بیشتر مورد تهاجم قرار گرفت. شما نگاه کنید ببینید در طول آن دو سال و اندی که آن جریانهای مخالف در این کشور خیلی فعّال بودند، علیه چه کسانی توطئه کردند؛ علیه چه کسانی بدگویی کردند؛ با چه کسانی در عالم ذهنیّت و مباحثات و مجادلات بیشتر درافتادند؟ با کسانی بیشتر دشمنی میکردند که میدیدند در عالم روشنگرىِ افکار مردم، اینها توان بیشتری دارند. بعضیها را با تهمت از میدان خارج میکردند؛ بعضیها را با تضعیف و اهانت از رو می‌بردند؛ لیکن بعضی مثل شهید بهشتی را نمیشد با این چیزها از میدان خارج کرد؛ آن وقت به این شیوه ترور متوسّل شدند و شهید بهشتی و دیگران را در آن حادثه به شهادت رساندند. بعد هم مرحوم شهید باهنر و شهید رجایی و امثال اینها را شهید کردند. اینها شهدای هویّت اصلىِ اسلامىِ نظامند؛ چون در مقابل دشمنان ایستادند. خون مطهّر آنها خیلی هم اثر کرد؛ انصافاً سالهای متمادی مردم را بیدار و آگاه کرد؛ امروز هم الهام خودش را دارد.

البته آن انگیزه‌های دشمن، امروز هم هست؛ دیروز هم بود؛ فردا هم خواهد بود؛ دشمن که بیکار نیست. آنچه مهمّ است، این است که جبهه اسلامی، جبهه دینی، جبهه انقلاب، جبهه امام – که به آن جبهه خودی میگوییم – ترفند دشمن را بشناسد؛ بداند که دشمن چه میکند و چه میخواهد بکند و هدفش چیست. بحمداللَّه بزرگانِ فعّال و صاحب‌نظرانمان کارهایی میکنند و فعّالیتهای ارزشمندی دارند؛ لذا امروز هم ارزش این شهدا – چه شهید بهشتی و چه دیگر شهدای این حادثه رضوان اللَّه تعالی علیهم – برای مردم معلوم است.
۱۳۷۸/۴/۷

ین خود یک نکته‌ای است که روز قوه‌ی قضائیه یا هفته‌ی قوه‌ی قضائیه با نام و یاد یک شهادت بزرگ معرفی میشود؛ شهادت برجستگانی از نظام جمهوری اسلامی، که در میان آنها شخصیت برجسته‌ی شهید عزیز مرحوم آیت‌اللَّه بهشتی و برخی دیگر از مسئولان قوه‌ی قضائیه و نیز قوای دیگر حضور داشتند. فکر خوبی شد که سالگرد گزارش قوه‌ی قضائیه منطبق شود با سالگرد یادآوری این شهادت بزرگ. این شهادتها پشتوانه‌ی حرکت ملت است. حادثه‌ی هفتم تیر و شهادت شهید مظلوم مرحوم دکتر بهشتی و دیگر یارانش یک مقطعی برای حرکت عظیم انقلاب به سمت هدفهای خود شد، بعد از آن که میخواستند این حرکت را به طرفهای دیگر منحرف کنند.

این شهادتها پشتوانه است؛ پشتوانه‌ی حرکت است. لذا ما در حرکت خودمان، در مسئولیتهای خودمان همیشه بایستی به یاد این فداکاریهای بزرگ باشیم و بدانیم که اگر ما امروز در بخش قضائی کشور یا در قوه‌ی مجریه یا در بخش قانونگذاری یا در سایر دستگاههای کشور توان و فرصت خدمت به نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران را داریم، این به برکت آن شهادتهاست؛ این در سایه آن فداکاریهاست. بدانیم که آنچه امروز در دست ماست، آسان به دست نیامده است؛ جانهای عزیزی فدا شدند، انسانهای بزرگی فداکاری کردند، خونهای گرانقیمتی بر زمین ریخته است که این نظام به پشتیبانی آنها توانسته است روز به روز بر اقتدار خود بیفزاید. این مسئولیتها، این توانائىِ کار و این فرصتها را قدر بدانیم و کار کنیم. لذا تقارن این دو مناسبت را من تقارن شایسته‌ای میبینم و به روح مطهر شهدای هفتم تیر (رضوان اللَّه تعالی علیهم) و همچنین همه‌ی شهدای عزیز اسلام و انقلاب و دوران دفاع مقدس از صمیم قلب درود میفرستیم و از خدا میخواهیم که ما را توفیق دهد که بتوانیم در راه آنها حرکت کنیم، در جهت آنها اقدام کنیم و قیام کنیم. این چیزی است که باید دائماً در ذهن ما باشد.
۱۳۸۷/۴/۵

خوب است همه به یاد داشته باشیم که این کشور، این انقلاب و این تاریخ، نجات‌یافته این مجاهدتها و این خونهاست. بدانیم که این انقلاب و این ملت و این کشور، بخصوص فعّالان این نهضت بزرگ، چه دشمنان خونخوار و بیرحمی در کمین داشتند و هنوز هم دارند. همانهایی که شهید بهشتی را از دست این ملت گرفتند، هنوز در دنیا هستند. همانهایی که آنها را کمک میکردند، هنوز هم میکنند. مبادا بعضی ساده‌دلیها یا احیاناً کج‌فکریها موجب شود که ما تصوّر کنیم دشمنیها و دشمنها تمام شدند؛ که این خطر بزرگی را تولید خواهد کرد. برای کسی که در مواجهه با دشمن است، هیچ خطری بالاتر از فراموش کردن دشمن نیست.

به‌هرحال، آنها به پاداش خودشان رسیدند. حقیقتاً مردن معمولی و در بستر، برای کسانی مثل شهید مظلوم ما – مرحوم شهید بهشتی – با آن همه تلاش، با آن همه همّت و غیرت کم بود و باید شهید میشد. شهادت پاداش بزرگی است که خداوند به او و یارانش داد. امیدواریم که همچنان در نعیم الهی باشند و هستند و روزبه‌روز درجات آن عزیزان متعالی باشد و ما هم در همین راه و به‌سوی همین هدف، به آنها ملحق شویم.
۱۳۷۷/۴/۷

مناسبت هفتم تیر، مناسبت برجسته و مهمی است. اگرچه در این ایام به تناسب از قوه‌ی قضائیه تجلیل میشود و زحمات و تلاشهای عزیزان این قوه در معرض دید عموم مردم قرار میگیرد – که کار بجا و مناسبی است – لیکن حادثه‌ی هفتم تیر حادثه‌ای است که به سرنوشت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ارتباط دارد، و این حادثه برای جمهوری اسلامی سرنوشت‌ساز بود. اگرچه شهدای این حادثه جزو بهترین و برجسته‌ترین عناصر نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی بودند و یاد آنها هرگز فراموش نخواهد شد – بخصوص شخصیت برجسته و نورانىِ مرحوم آیهالله بهشتی (رضوان الله‌تعالی علیه) و دیگر شهدا – لیکن با این همه، در این حادثه، چهره‌ی نفاق در کشور آشکار شد؛ پشت سر عناصر نفاق هم عناصر استکبار خودشان را نشان دادند. برای یک نظام نوپا، روشن شدن چهره‌ی دشمنان، چیز کوچکی نیست. منافقینی که خودشان را پیرو خدا و پیغمبر و اسلام و نهج‌البلاغه معرفی میکردند، با این حادثه، خود را مفتضح کردند؛ نشان دادند که چقدر با ارکان نظام اسلامی، با چهره‌های موجّه، شخصیتهای برجسته، علمای بزرگ، خدمتگزاران صادق و کارآمد، اینها دشمنند، مخالفند؛ چهره‌ی اینها روشن شد. اگر حوادث معدودی از قبیل هفتم تیر اتفاق نمی‌افتاد و این سرمایه‌ها از دست ملت ایران نمیرفت، یقیناً ملت عزیز ایران نمیتوانست چهره‌ی منافقین را اینجور آشکار تشخیص دهد؛ باز آنها میتوانستند نفوذ کنند – «و لاوضعوا خلالکم»(۱) – میتوانستند خودشان را موجّه جلوه دهند. این حادثه، افشاگر واقعیت پلید منافقین شد. دشمنان اساسی و اصلی اسلام، یعنی استکبار و صهیونیستها از اینها حمایت کردند؛ پس چهره‌ی آنها هم آشکار شد. درست است که این حادثه سرمایه‌هائی را از ما گرفت، اما این شهادتها، این خونهای بناحق‌ریخته، برای ملت ایران دستاوردهای بزرگی هم با خود آورد، مثل همه‌ی شهادتها؛ شهادت اینجور است. کشته شدن در راه خدا، ریختن خون مظلومان در راه خدا، این اثر قهری و طبیعی را دارد که با خود دستاوردهائی را به امت اسلامی، به ملتهای مسلمان، به تاریخ اسلام تقدیم میکند. ما یاد این شهیدان را هرگز فراموش نخواهیم کرد، یاد این حادثه را فراموش نخواهیم کرد. ارزش فداکارانی که در آن مجمع برای خدا اجتماع کرده بودند و مورد این تهاجم ظالمانه و وحشیانه قرار گرفتند، پیش خدای متعال و پیش ملت ایران محفوظ است.۱۳۹۲/۵/۴

 

آن کسانی که در هفتم تیر به شهادت رسیدند، جرمشان نخبگی و کارآمدی بود. سیاست دشمنان پلید و خبیث جمهوری اسلامی گرفتن این افراد نخبه از انقلاب است. چهره‌های معروفی مثل شهید بزرگوار و کم نظیر ما، مرحوم آیهاللَّه بهشتی (رضوان‌اللَّه‌علیه) و برخی از چهره‌های معروف دیگر را همه میشناسند؛ لکن من عرض بکنم ما که تقریباً یکایکِ آن مردان صالح و خدمتگزار را میشناختیم، میتوانیم عرض بکنیم و شهادت بدهیم که هر کدامشان یک پایه‌ی استوار برای آینده‌ی نظام و برای اقامه‌ی نظام جمهوری اسلامی در کشور بودند؛ شخصیتهای برجسته، صالح، کارآمد، دارای استعدادهای قوی. و خواستند اینها را که هفتاد و دو نفر بودند، از جمهوری اسلامی بگیرند. اگر هفتصد نفر هم بودند، دستِ مجرم آن منافقان خبیث، باز هم این کار را میکرد؛ یعنی از کشتار، از نابود کردن، از خون‌ریختن، هیچ ابایی نداشتند؛ بلکه بتوانند نظام جمهوری اسلامی را به زانو دربیاورند.

در طول این سالها همیشه همین‌جور بوده است. امروز هم همین‌جور است. دشمنانِ نظام اسلامی از هیچ حرکتی – ضدانسانی، ضدانصاف، ضدعدل، صددرصد جنایت‌آمیز – برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ابا ندارند. اگر کاری انجام نمیگیرد، به خاطر این است که نمیتوانند و آن روی قضیه، استحکام نظام جمهوری اسلامی است. شوخی است؟! در یک ساعت حدود هفتاد نفر شخصیتِ زبده‌ی یک نظام را از او بگیرند – که چهره‌ی برجسته‌ای مثل شهید بهشتی در میان آنهاست؛ در بینشان وزیر کارآمد، نمایندگان کارآمد مجلس، فعالان کارآمد سیاسی حضور دارند – و نه فقط این ضربه تأثیری در هویت و استحکام و ایستادگی نظام نگذارد، بلکه انگیزه و ایمان مردم را بیشتر کند؛ استحکام نظام را بیشتر کند. اینها آن ابعاد بسیار مهمِ هفتم تیر است. و قوه‌ی قضائیه‌ی ما این روز را برای قله‌ی هفته‌ی نیروی قضائی و یادآوری اهمیت نیروی قضائی انتخاب کرده است. اینها با هم مرتبط است.
۱۳۸۴/۷/۴

یک جمله راجع به ماجرای هفت تیر عرض کنیم، یک جمله هم راجع به قوه‌ی قضائیه به عرض حضار محترم برسانیم. حادثه‌ی هفتم تیر یک محنت واقعی بود؛ حقیقتاً یک ضربه و یک حادثه‌ی تلخ و تکان دهنده‌ای بود برای کشور و برای نظام. در قلب دستگاه مدیریت کشور، شخصیتی مثل شهید مظلوم مرحوم آیهالله بهشتی و دیگر بزرگان، فعالان از قوه‌ی قضائیه، از مجلس شورای اسلامی، از دولت، از نخبگان سیاسی، از نخبگان علمی، یک چنین حادثه‌ای به وجود بیاید، یک چنین فاجعه‌ای رخ بدهد، واقعاً محنت بود. منتها در اینجا یک نکته‌ای وجود دارد که در طول تاریخ، این نکته قابل مشاهده و لمس است و آن این است که هرگاه ملتی، جماعتی، فردی در مقابل یک محنتی که بر آن جمع یا بر آن فرد یا بر آن ملت وارد میشود، صبر و بصیرت به خرج داد، آن محنت برای او تبدیل میشود به نعمت. راز پیروزی حق، پیروزی کلمه‌ی حق، انتشار حق، انتشار توحید در طول تاریخ در میان بشر همین نکته است. انبیای عظام الهی، و در مواردی ملتهائی که تحت حاکمیت این بزرگان بودند، این همه محنت را تحمل کردند؛ باید در طول تاریخ نامی از پیام پیغمبران نمانده باشد؛ باید فکر آنها، ایده‌ی آنها، راه آنها در زیر تندباد حوادث تلخ بکلی نابود شده باشد، در هم پیچیده شده باشد، از بین رفته باشد. شما میبینید بعکس است؛ یعنی هرچه تاریخ جلوتر آمده، پیام نبوتها در میان مردم، در افکار مردم، زنده‌تر شده است. رازش همین نکته است: صبر و بصیرت در مقابل محنتها.

مردم ما در قضیه‌ی هفت تیر این هنر را به خرج دادند: به جای اینکه ناامید شوند، به جای اینکه اعتماد به نفس خودشان را از دست بدهند، به جای اینکه از دشمن بترسند و در مقابل دشمن زانو بزنند، به جای ضعف و انکسار و انهزام، ملت ما به خاطر بصیرتی که داشتند و به طور دائم به وسیله‌ی امام بزرگوار در آنها تزریق میشد و در میان مردم دامن زده میشد، صبر کردند، ایستادگی کردند و موج را علیه دشمن برگرداندند.

من خبرهای هفت تیر را بعدها شنیدم. در آن روزِ هفت تیر و روزهای بعد از هفت تیر، من در حال عادی و معمولی نبودم – بیهوش و نیمه بیهوش بودم – لیکن وقتی شنیدم که آنچه اتفاق افتاده است، چه بوده است و مردم چگونه با آن برخورد کردند، حقیقتاً مثل یک ناظری که از بیرون نگاه میکند، شگفت‌زده شدم. مردم ما باید این را حفظ کنند. این را باید ما به عنوان یک درس – درسی که آن را عمل کردیم، آن را به تاریخ پس دادیم – حفظ کنیم.

برای ملتی مثل ملت ایران که با یک چنین هدف والائی – رسیدن به ارزشهای اسلامی و تحقق مبانی اسلام در جامعه و انتشار آن در عالم – وارد میدان شده است، قهراً حادثه زیاد است. خب، شما به اسلامی عمل میکنید که با ظلم مخالف است، با زور مخالف است، با زیر بار رفتن ملتها در مقابل دشمنان و زورگویان مخالف است، حتّی در مقابل زورگوئیهای دنیا نسبت به دیگران هم بیتفاوت نیست. در مقابل این مجرا و این حرکت، کی با شما مخالف خواهد شد؟ زورگویان عالم، ظالمین عالم، استعمارگران، مستبدان بین‌المللی، دیکتاتورهای ظالم و خشن؛ اینها همه در مقابل شما صف‌آرائی میکنند. اینها پول دارند، رسانه دارند، قدرت سیاسی دارند، قدرت تبلیغاتی دارند؛ لذا محنت درست میکنند. در مقابل اینها باید ایستاد. ملت ما این امتحان را داده و موفق هم شده است.

امروز نظام جمهوری اسلامی در مقایسه‌ی با هفتم تیر ۱۳۶۰ از لحاظ اقتدار، از لحاظ پیشرفت، از لحاظ توانائیهای گوناگون، از لحاظ اعتبار بین‌المللی و ایجاد امید در ملتها، از زمین تا آسمان تفاوت کرده است . این به خاطر همین ایستادگی ملت عزیز ما بوده است. پس این اصل را ما از حادثه‌ی هفتم تیر به یاد داشته باشیم که هرگاه محنت و سختیای که بر ما تحمیل میشود، با صبر ما، با استقامت ما، با بصیرت ما مواجه شود، آن محنت تبدیل میشود به نردبانی برای عروج، برای ارتقاء و برای پیشرفت؛ و شد، ان‌شاءالله بعد از این هم خواهد شد.۱۳۹۰/۶/۴

وقتی به حادثه‌ی هفتم تیر نگاه میکنیم، معنای بزرگی در این واقعه‌ی تلخ وجود دارد، که با همه‌ی تلخی، آن معنا شیرین است؛ و آن عبارت است از زنده بودن، پویا بودن، بالنده بودن انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی. درست مصداق این آیه‌ی شریفه: «ألم تر کیف ضرب اللَّه مثلا کلمه طیّبه کشجره طیّبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کلّ حین بأذن ربها»؛ این یک مثال قرآنىِ الهی است که مصداق آن در زمان ما، انقلاب، نظام اسلامی و رهبری است و تجسمِ آن، امام بزرگوار ماست که اینها زنده‌اند؛ درخت بالنده‌ای هستند که ریشه‌های آن سالم است، در معرض امتحانهای گوناگون قرار میگیرد، دچار مشکلات متعدد و گوناگونی میشود؛ اما بعد از برگ‌ریزان و بعد از یک خزان، باز طراوت بهارانه‌ی دیگری به سراغش می‌آید و میوه میدهد و برگ و بار نشان میدهد و زنده بودن خودش را به همه ثابت میکند. از اول انقلاب تا امروز، ما این قضایا را داشتیم؛ از ترور ناجوانمردانه‌ی شهید مطهری و بعد چهره‌های انقلاب؛ ترور آقای هاشمی رفسنجانی، حادثه‌ی هفتم تیر، حادثه‌ی شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر مکتبی در یک روز، و حوادث گوناگون و ریز و درشت دیگر. در این بین، حضور نیروهای مخربِ با سلاح؛ چه سلاح سیاسی، چه سلاح نظامی علیه مردم، علیه انقلاب بود تا امروز، تا انتخابات بیست‌وهفت خرداد و سوم تیر. اینها همه نشانه‌هایی از سلامت این ریشه‌ی مقدس است که موجب میشود هر فشاری، هر برگ ریزانی، هر خزانی در سر راه آن پیش بیاید، نتواند عظمت و بالندگی این نهال و درخت مقدس را زیر سؤال ببرد. گاهی یک درخت سالم که ریشه‌هایش سالم و عمیق است، آتش میگیرد؛ اما بعد از آن که آتش فرو نشست، شما میبینید از لابلای کُنده‌های سوخته‌ی همین درخت، جوانه‌ی سبز سربلند میکند. چرا؟ چون ریشه، زنده است. گاهی میبینید کسانی به جان این درخت میافتند، شاخ و برگ آن را میزنند، به آن زخم میزنند؛ اما باز میبینید که در موسم خود شکوفه میدهد؛ میوه میدهد؛ برگ و بار میدهد. این، عبرت است. حادثه‌ی هفتم تیر یک چنین حادثه‌‌ای بود. در آن حادثه،این درخت را به خیال خودشان آتش زدند. در آن روز شخصیتی مثل شهید بهشتی و شخصیتهای برجسته‌ی دیگر، مدیران بزرگ و کارگزار در نظام نوپای اسلامی، را در یک مجلس به خاک و خون کشیدند؛ عده‌ای را شهید کردند؛ عده‌ای جانباز شدند؛ خانواده‌هایی داغدار شدند؛ دل ملت آتش گرفت – حادثه‌ی تلخی بود – اما آن حادثه نتوانست این نهال را از پا بیندازد، بلکه آن را پایدارتر هم کرد. عجیب این است که همین کسانی که امروز در دنیا پرچم ضد تروریسم به دست گرفته‌اند، آن روز وقتی این حادثه اتفاق افتاد، در اظهارات و در خبرها و در موضع‌گیریهایشان با لبخند تمسخرآمیزِ پیروزمندانه با ملت ایران روبه‌رو شدند؛ یعنی دیدید از بین رفتید(!) اما اشتباهشان خیلی زود معلوم شد. البته حوادث دیگر هم تا امروز همین‌طور بود.۱۳۸۴/۷/۴

یک مسئله، مسئله‌ی هفتم تیر و آن حادثه‌ی فراموش‌نشدنى است؛ چون هنوز هم در دنیاى سیاست در سطح جهان، یک مسائلى مطرح است که براى ملّت ایران، هفتم تیر قابل طرح و قابل احتجاج (۲) است. در طول این چند سال، در ماجراى هفتم تیر دو گروه رسوا شدند:یک گروه، آن کسانى که ادّعا میکردند طرف‌دار مردمند، طرف‌دار خلقند، طرف‌دار انقلابند، انقلابى هستند، پرده‌ی غلیظى از ریا و دروغ و خدعه بر کار خودشان کشیده بودند؛ حادثه‌ی هفتم تیر این پرده را درید؛ افشا شدند. بعد از آن هم گروهکها خیلى تبلیغات کردند؛ امّا ملّت ایران تحت تأثیر آن حادثه و حوادثى مشابه آن ‌-که مکرّر بود، اگرچه به آن عظمت نبود- چهره‌ی منافقین و چهره‌ی گروهکهاى مدّعى را شناختند؛ معلوم شد اینها ضدّ همه‌ی ارزشهاى انسانی‌اند؛ معلوم شد اینها از آدمکشى ‌-آن هم با این ابعاد وسیع- اِبائى ندارند؛ معلوم شد اینها هم به‌خاطر هدفها و مقاصد شوم خودشان حرفى ندارند که [نسبت] به انقلابى با این عظمت در حسّاس‌ترین لحظات و در یک چنین شرایطى ‌-که کشور ماه‌هاى اوّلِ درگیرى یک جنگ آن‌چنانى را میگذرانَد و با چه مشکلاتى درگیر است- دست به این‌چنین جنایت بزرگى بزنند و ملّت ایران را داغدار کنند؛ افشا شدند.

دسته‌ی دوّمى که بر اثر ماجراى هفتم تیر و ماجراهاى مشابه آن افشا شدند و پرده‌ی فریب و خدعه از صورتشان افتاد، این قدرتهاى جهانى مدّعى حقوق بشر و مدّعى ضدّیّت با تروریسم بودند. البتّه سردمداران سیاستهاى جهانى با وقاحت و گستاخى باز هم همین شعارها را میدهند. هنوز هم سردمداران رژیم آمریکا ادّعا میکنند که با تروریسم مخالفند! بسیارى از کشورهاى اروپایى هم همین‌طور. لکن تبلیغات و هیاهو و جنجال یک مسئله است، واقعیّتهایى که براى مردم آگاه و بصیر در سطح عالم روشن میشود مسئله‌ی دیگرى است.

کاملاً واضح است که وقتى دولتى مثل آمریکا یا مثل بعضى از دولتهاى اروپایى از گروهکهاى تروریستى که دستشان به خون آحاد ملّت آغشته است حمایت میکنند، آنها را در کشورهاى خودشان راه میدهند، با آنها معامله‌ی پناهنده‌ی سیاسى میکنند، نمیتوانند در ادّعاى مبارزه‌ی با تروریسم صادق باشند. اینها مروّج تروریسم‌اند؛ اینها تروریسم و تروریست‌ها را زیر دامان خودشان براى مقاصد شومشان تربیت میکنند. کیست که نداند بسیارى از گروهکها در ایران ‌-حتّى آنهایى که صبغه‌ی (۳) چپ داشتند- از منابع مالى دولتهاى غربى و آمریکا تغذیه میشدند و هنوز هم میشوند؟ ملّت ایران این ادّعاها را شناخت. دیرباورترین افراد هم فهمیدند که دولت آمریکا و بسیارى از دولتهاى اروپایى ‌-این جوامعِ به‌اصطلاح متمدّنِ طرف‌دار حقوق بشر- از حقوق بشر کمترین خبرى ندارند؛ کمترین دفاعى نمیکنند.

این کسانى که در طول چند سال، در حادثه‌ی هفتم تیر و غیر آن، به شهادت رسیدند و خونشان ریخته شد، آحاد بشر بودند، نفوس زکیّه‌اى از افراد بشر بودند، انسانهاى ممتاز جامعه بودند. در بین اینها علما، دانشمندان، مبارزان قدیمى، توده‌هاى مردم، انسانهاى فداکار، کسانى که براى ملّتشان و کشورشان و آرمانشان و انقلابشان فداکارى میکنند وجود داشتند. کشتن اینها طبق کدام میزان از موازین، مجاز است و چه کسى میتواند کشندگانِ اینها را تروریست نداند و محکوم نکند و جنایت‌کار نخواند؟ این یک حقیقت روشن است.ما به ادّعاهاى طرف‌دارى از حقوق بشر که امروز در دنیا از طرف دولتها و سازمانهایى که وابسته‌ی به دولتها هستند اعلام میشود، سرِ سوزنى اعتقاد نداریم. ما اینها را فریب و خدعه و دروغ میدانیم. ما معتقدیم تروریسم در دامان رژیم آمریکا و بسیارى از رژیم‌هاى غربى و قدرتهاى زورگوى جهانى رشد میکند و پرورش پیدا میکند. ملّتى از حقوق خود دفاع میکند، از مرزهاى خود دفاع میکند، دم از استقلال میزند، میخواهد که بر سرنوشت خود مسلّط باشد، همه‌ی دنیا هم اعتراف دارند که ملّت ما و نظام جمهورى اسلامى به هیچ قدرتى از قدرتهاى عالم وابسته نیست؛ خب، به چه مجوّزى یک عدّه افراد خرابکار حق داشته باشند و مجاز باشند که آحاد مردم بی‌پناه این ملّت را یا رهبران آنها را یا سران آنها را با یک چنین وضعیّت جنایت‌بارى و خون‌آشامانه‌اى دستخوش ترور قرار بدهند؟ بعد هم دولتهاى غربى بدون هیچ شرمى، بدون هیچگونه ملاحظه‌اى از موازین بشرى، اسم اینها را بیاورند، به‌عنوان یک سازمان از اینها یاد کنند، اینها را به کشورهایشان راه بدهند و نشریّات اینها را منتشر کنند؛ آنچه ظواهر امر است ‌-باطن امر که تغذیه‌ی پولى و تغذیه‌ی سیاسىِ آنها در سطح جهان [است]- افرادى که در اجتماعاتى مثل پارلمان اروپا و امثال آن نشسته‌اند و اسم این تروریست‌ها را بدون محکوم کردن و با حمایت کردن برده‌اند، اینها درحقیقت خود را در تاریخ و در چشم انسانهاى منصف و آگاه این روزگار محکوم کردند؛ لکّه‌ی ننگى براى خودشان درست کردند. این از برکات خون پاک و شهادت آن عزیزانى است که در فاجعه‌ی هفتم تیر به شهادت رسیدند که حقیقتاً آن شهادتْ مظلومانه بود و خون پاک آنها دامان جانی‌ها و قاتلها و گروهکهاى وابسته را گرفت.به‌مناسبت حضور آقایان محترم دستگاه قضائى جمله‌ی کوتاهى درباره‌ی قوّه‌ی قضائیّه عرض کنم. شک نیست که قوّه‌ی قضائیّه در جمهورى اسلامى ایران، مثل دیگر ارگان‌ها و دستگاه‌هاى این نظام از تلاش مخلصانه و دلسوزانه و غیر قابل ارزیابى از لحاظ عظمت و ارزش از سوى جمع کثیرى از مؤمنین برخوردار است؛ این تعداد کثیرى از قضات دادگاه‌ها و دادسراها و دستگاه‌هاى عالى قضائى و دست‌اندرکاران امور ادارى و همه‌ی عناصر قوّه‌ی قضائیّه که در طول این چند سال با الهام از احکام اسلامى تلاش کردند و زحمت کشیدند، حقّاً و انصافاً زحمت مأجور و مغتنمى بوده.
۱۳۶۸/۷/۴

یک جمله درباره هفتم تیر عرض کنم. مهمترین چیزی که در این حادثه همه دلها و چشمها را به خود مشغول کرد، این بود که ضربه‌های خصمانه دشمن بر پیکره انقلاب هرچه سنگین‌تر باشد، جوشش ایمان و صلابت صبر و استقامت در مردم بیشتر خواهد شد. هفتاد و چند نفر از مدیران برجسته‌ای که در میان آنها شخصیتی مثل شهید بهشتی حضور داشت، یکجا به‌وسیله دشمن از نظام اسلامی گرفته شدند؛ آن هم با آن وضع فاجعه‌آمیز و حزن‌انگیز. عکس‌العمل این انقلاب و این ملت چه بود؟ مردم، با ایمان و با صلابت صبر و استقامت خودشان و آن خانواده‌های معظّم با شکیبایی و بردباریِ مؤمنانه‌شان، توانستند چنان پاسخی به دشمن بدهند که در محاسبات مادّی و در هیچ وضعیتی قابل گنجانیدن نبود و نیست. انقلاب را بیمه کردند، دشمن را مطرود کردند و نام ملت ایران را بلند آوازه کردند. همیشه همین‌طور است. تا وقتی که ایمان و صبر و هوشیاری و بردباری مردم ذخیره ارزشمند این انقلاب و این نظام است، دشمن از وارد آوردن ضربه به این نظام و این انقلاب هیچ طرفی نخواهد بست و هیچ سودی نخواهد برد و انقلاب مستحکم‌تر خواهد شد. شهید بزرگوار ما – مرحوم آیهاللَّه بهشتی – یک شخصیت نمونه و ممتاز در نظام اسلامی بود که در این حادثه از دست ما گرفته شد؛ اما هم یاد او زنده ماند و هم خون او و یارانش انقلاب را پایدار کرد و این درس بزرگ برای انقلاب ماند.

این هفته بسیار بجا به نام قوه قضاییّه نامگذاری شده است؛ چون تشکیلات جدید قضایی و نظام نوین قضایی اسلامی با فکر و ابتکار و پشتکار شهید مظلوم بهشتی توانست منعقد شود و شکل بگیرد. البته اگر خود او زنده می‌ماند، مسلّماً حرکت این نظام به‌سوی تکامل و رفع عیوب و جلب جهات مقوّی و مرجّح، سریعتر انجام می‌گرفت. بعد از ایشان هم تلاشهای مشکور مبذول شده است که ان‌شاءاللَّه خدای متعال زحمات عزیزانی را که در طول سالیان اخیر، در این راه زحمت کشیده و تلاش کرده‌اند – در هر سطحی از سطوح قوّه قضاییّه که بودند؛ چه در سطح مدیریّت و چه در سطوح دیگر – قبول کند.۱۳۷۹/۷/۴

یاد شهیدان گرانقدر هفتم تیر، بخصوص شهید مظلوم، مرحوم آقای بهشتی رضوان‌اللَّه‌علیه را که یک عنصر قوی، مستحکم و بشخصه یک پرچم برافراشته در سیر انقلاب بود گرامی میداریم. شخصیت ایشان و نقاط برجسته‌ای که در ایشان وجود داشت و خدمات ماندگاری که برای نظام اسلامی و کشور کرد، فراموش نخواهد شد.
یک جمله درباره حادثه مهمّ هفتم تیر عرض کنیم و آن این است که شاید از همه ابعاد متعدّدی که این حادثه داشت، این بُعد جالبتر باشد که این حادثه نشان داد ضربه‌های سهمگینی از این قبیل هم حتّی نمیتواند به استحکام بنای جمهوری اسلامی که به ایمان و حضور مردم تکیه کرده است، خللی وارد کند. این حادثه، حادثه کوچکی نبود. چنین حادثه‌ای در هر نقطه دنیا که اتفاق بیفتد برای فرو ریختن یک نظام کافی است. این همه اشخاص مؤثّر، مهم، خوشفکر و مبارز، به دست جنایتکار تروریستها در یک لحظه از بین بروند و نظام آن را تحمّل کند و از آن وسیله‌ای برای استحکام هرچه بیشتر خود به‌وجود آورد! این چیز شگفت‌آوری بود؛ این به برکت حضور و ایمان مردم و به برکت استحکام ساخت درونی نظام اسلامی بود و به فضل پروردگار، همیشه همین‌طور خواهد بود.۱۳۸۲/۷/۴

لازم میدانم که از شهید عالیقدر و مظلوم – آیهاللَّه بهشتی – تجلیل کنم. حقیقتاً ایشان برای بسیاری از امور انقلاب، از جمله برای قضای کشور، عنصر برجسته‌یی بودند، و این اقبالی برای دستگاه قضا بود که پایه‌ریزی قضای اسلامی در جمهوری اسلامی، به وسیله‌ی یک چنین مرد بزرگ، فاضل، عالم، بااراده، متقی، آگاه و باهوش طراحی شد. ان‌شاءاللَّه که در همان مبنا و در همان جهت، پیشرفتها روزبه‌روز چشمگیرتر باشد.۱۳۷۰/۷/۴

یاد شهید بهشتی را گرامی میداریم. انصافاً این شهید بزرگوار یک نعمتی بود؛ هم برای انقلاب، هم بالخصوص برای نیروی قضائی جمهوری اسلامی؛ مرد صاحب فکر، صاحب اراده‌ی قوی، منضبط، اهل کار، ‌ پُرنشاط. نعمت بزرگی بود؛ یاد ایشان را گرامی میداریم. خداوند درجاتش را عالی کند ان‌شاءالله. از بقیّه‌ی رؤسای محترم قوّه‌ی قضائیّه در دورانهای مختلف هم تشکّر میکنیم؛ هر کدام به نوبه‌ی خود فعّالیّتی کردند، کاری انجام دادند، زحمتی کشیدند برای این قوّه‌ی بسیار مهم.۱۳۹۸/۷/۵

در این دیدار که در سالروز شهادت آیت الله دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یاران انقلاب اسلامی برگزار شد و جمعی از خانواده های این شهدای گرانقدر نیز حضور داشتند، رهبر انقلاب اسلامی شهدای حادثه هفتم تیر سال ۱۳۶۰ را انسانهایی خدوم، آزموده و جان برکف توصیف کردند و افزودند: در رأس این شهدا، شهید بزرگوار آیت الله بهشتی است که انسانی معتقد، مؤمن، مخلص، صادق و مصمم در کار بود.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، اعتقاد به گفته و التزام عملی به اعتقاد خود و نهراسیدن از خطر در مسیر هدف را از جمله ویژگیهای شهید مظلوم آیت الله بهشتی برشمردند و تأکید کردند: آن شهید عزیز، انسانی منطقی و پایبند به اصول و مبانی، و یک اصولگرای حقیقی بود که بر سر اصول با هیچکس معامله نمی کرد.
ایشان این ویژگیها را عامل ظهور و بروز شخصیت های تاریخی اثرگذار و ماندگار خواندند و افزودند: برخی انسانها فقط سخن می گویند و عمل نمی کنند، برخی هم ضمن عمل به گفته خود، اما در مقابل حوادث، طوفانها، تمسخرها، طعنه زدنها، و دشمنی های غیرمنصفانه طاقت نمی آورند و این عمل را متوقف می کنند، و برخی هم بعد از این توقف، عقب گرد نیز می کنند.
رهبر انقلاب اسلامی در همین خصوص خاطرنشان کردند: آن انسانی اثرگذار و ماندگار است که براساس اعتقاد جازم و خالص، بر سر گفته هایش می ایستد و برمبنای تصمیم شجاعانه و مؤمنانه، به عمل خود استمرار می دهد و این حرکت را با صبری که مایه محبت خداوند است، پیوند می زند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای شهادت آیت الله بهشتی و ۷۲ تن از یاران انقلاب را زمینه ساز استحکام منطق جمهوری اسلامی و امام بزرگوار (ره) و تثبیت نظام نوپای اسلامی دانستند و تأکید کردند: اگرچه حادثه هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در آن شرایط دشوار، حادثه ای تکان دهنده بود، اما تأثیر عظیم و سازنده ای برانقلاب اسلامی داشت.۱۳۸۹/۷/۴

حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ امروز در دیدار رئیس‌، مسؤولان‌ و جمعی‌ از قضات‌ قوه‌ قضاییه‌، از شهید مظلوم‌ آیت‌الله‌ دکتر بهشتی‌ به‌ عنوان‌ پایه‌ گذار نظام‌ نوین‌ قضایی‌ اسلامی‌ یاد و تصریح‌ کردند: شرط تحقق‌ قضای‌ اسلامی‌، صلابت‌، اقتدار، استقلال‌، جلوگیری‌ از دخالت‌ جریانهای‌ سیاسی‌ و دستگاههای‌ دیگر و نگاه‌ عالمانه‌ به‌ مسایل‌ در قوه‌ قضاییه‌ است‌.

مقام‌ معظم‌ رهبری‌ در این‌ دیدار که‌ خانواده‌های‌ شهدای‌ هفتم‌ تیر سال‌ ۱۳۶۰ نیز حضور داشتند، مهمترین‌ درس‌ این‌ حادثه‌ را بی‌نتیجه‌ ماندن‌ توطئه‌های‌ دشمن‌، در صورت‌ استمرار ایمان‌، صبر و هوشیاری‌ مردم‌، به‌ عنوان‌ ذخیره‌ ارزشمند انقلاب‌ دانستند و تأکید کردند: خون‌ شهید بهشتی‌ و هفتاد و دو تن‌ از یاران‌ با وفای‌ وی‌، انقلاب‌ اسلامی‌ را پایدار، دشمن‌ را مطرود و نام‌ ملت‌ ایران‌ را بلندآوازه‌ کرد.۱۳۷۹/۷/۴.

قالب

متن