جانباز شهید «ایوب بلندی» عصاره غم و درد بود؛ سر، فک، چشم، صورت، گردن، قلب، ریه، کمر، دست، کتف، در تمام پیکرش ترکش وجود داشت. بعد از اینکه انگشتان دستش قطع شد، عضلات پشتش را به دستش پیوند زدند و هیچ نگفت. او حتی از زمان طاغوت هم جراحتی در بدنش داشت؛ ساواک او را از بام «مسجد جامع تبریز» به پایین انداخته بود، به طوریکه تا مدتها دچار ناراحتی پا بود؛ اما باز هم صبورانه درد را تحمل میکرد. ایوب با ۷۰% جانبازی هیچگاه از پای ننشست و تا پایان عمر به مردم ایران اسلامی خدمت کرد…
جانباز شهید «ایوب بلندی» از جمله مردانی است که همیشه درد و رنج را همراه خود میدید. اما قبل از آن با «استقامت» و «صبر» دست دوستی داده بود. حتی این دو را به همسرش «شهلا غیاثوند» معرفی کرده بود. «محمدحسین»، «محمدحسن» و «هدی» به عنوان فرزندان ایوب هم آن ها را میشناختند. خانواده شهید بلندی مانند ما نیستند که وقتی برای چند روز مشکلات مهمان سفرههای زندگیمان شوند برای آن ها جایی باز نکنیم. وقتی دردها یکی دو تا نباشد و درمانی هم برایشان پیدا نشود، وقتی جسم، دیگر توان این همه درد را نداشته باشد، روح بلند و صبر ایوب میطلبد که هنوز زنده باشی و به دردهایت لبخند بزنی.
جانباز شهید «ایوب بلندی»
از زبان همسر جانباز شهید «ایوب بلندی»: «از همان روز اول میدانستم به کسی دل میبندم که به چیز باارزشتری دل بسته است و اگر راهی پیدا کند که به آن برسد، نباید مانعش بشوم».
نویسنده | لیلا یارعلی، مهدی دادجو، نرگس ملکی، آنیتا جلالی |
---|---|
راوی | فاطمه آل عباس , رضا آقا شریفییان |
قیمت محصول | رایگان |
مدت زمان | 31دقیقه |
تولید کننده کتاب صوتی | ایرانصدا |
حجم دانلود | 14مگابایت |
تاریخ به روز رسانی | 1402/07/11 |
پیشنهاد ما
محصولات مرتبط
-
دفاع مقدس
اکبرکاراته و فسقلیهای شکمو
-
دفاع مقدس
اکبر کاراته به تهران میرود
-
کتاب
جنگ پرملات
-
تربیتی
ترگل
-
کتاب
موقعیت سردار ملات
-
غرب شناسی
ادواردو: مسافری از رم
-
دفاع مقدس
گردان قاطرچی