مناجاتنامه شهید محسن وزوایی
خدایا! الان تمام مردم ایران چشمانتظارند. مادران و پدران شهدا در التهابند. قلب امام نگران این حمله است. در این حمله آبروی اسلام در میان است. خدایا اگر میدانی که نیتهای ما خالص و فقط برای توست، یاریمان کن.
سردار شهید مهندس «محسن وزوایی» مرداد ۱۳۳۹ در خانوادهای متدین در تهران دیده به جهان گشود. او با احساسات پاک و بیآلایش مذهبی رشد یافت. ششساله بود که قدم در راه تحصیل علم گذاشت، دوره ابتدایی را با نمرههای عالی و دوره دبیرستان را در مدرسه «دکتر هشترودی» به پایان رساند. محسن پیش از رسیدن به سن بلوغ، به فرایض دینی عمل میکرد. وی در دانشگاه با شناخت صحیحی که از اسلام داشت، از طیفهای گوناگون و منحرف سیاسی پرهیز کرد و به انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه پیوست.
وی همزمان با شرکت در فعالیتهای سیاسی و عقیدتی، از سال ۱۳۵۶ مسئولیت هدایت مبارزات دانشجویی را در دانشگاه، به عهده میگیرد.
شهید محسن وزوایی، نقش فعالی در طراحی عملیات فتح بلندیهای «بازیدراز» ایفا کرد و در همین نبرد به شدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت. او در بیمارستان با وجود درد بسیار، ناله نمیکرد و به یکی از پزشکان که از مقاومت او ابراز شگفتی کرده بود گفت: «آقای دکتر! من هرچه بیشتر درد میکشم، بیشتر لذت میبرم و احساس میکنم از این طریق به خدای خودم نزدیک میشوم».
شهید محسن وزوایی، این عاشق وارسته و آگاه، پس از ماهها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسهآفرینی در عملیاتهای متعدد و بهویژه «بیتالمقدس» سرانجام در دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در ۲۲ سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود، بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید.