nosrat-logo

فرمانده شهر

فرمانده نگاهی به سر تا پای من انداخت و یکهو زد زیر خنده. از خنده‌های تلخ فرمانده داغ کردم و در دلم فحشش دادم. ما را توی باد و زیر باران سر پا نگاه داشتند. کف حیاط ساختمان ساواک مثل زغال سیاه بود.

کتاب «فرمانده شهر» زندگی‌نامه‌ی مختصر محمد جهان‌‌‌آرا (دوران کودکی، فعالیت‌های زمان قبل از انقلاب در گروه حزب‌‌‌الله خرمشهر، ازدواج، پایه‌گذاری و بنیان جهادسازندگی و سپاه‌‌‌پاسداران در خرمشهر) دربردارنده‌‌ی این موارد است: فعالیت‌های او در دوران نوجوانی و مجروح کردن فرد ساواکی که باعث دستگیری و شکنجه‌اش گشت، شرکت و فعالیت در تظاهرات دانشگاه جندی‌‌شاپور اهواز و سرنگون ساختن مجسمه‌ی شاه، مبارزات وی در دروان جنگ و محاصره‌ی آبادان و مقاومت او با نیروهایش در خرمشهر که حصر آبادان را شکست، روزهای فرماندهی او در سپاه و گوشه‌هایی از روحیات و فضایل اخلاقی وی، آخرین روز و چگونگی شهادتش با اطرافیان و فرماندهان در حادثه‌ی سقوط هواپیمایی که برای ارائه‌ی آمار جنگ به امام (ره) راهی تهران بود.
خیلی‌ها احتمالاً سرود «ممد نبودی ببینی» به گوششان خورده، اما توجه نداشته‌‌اند که منظور از «ممد» همان شخصیت مورداشاره در این داستان است؛ فرمانده‌ی رزم‌آوری که با حداقل امکانات ممکن، ۴۵ روز دروازه‌های خرمشهر را به روی عراقی‌های تادندان‌‌‌مسلح بسته نگه داشت و به آنها یاد داد که فتح سه‌‌‌روزه‌ی ایران در رویا نیز امکان‌پذیر نیست!

نویسنده

داوود بختیاری دانشور

راوی

مظفر سلیمی

قیمت محصول

رایگان

مدت زمان

1ساعت و30دقیقه

تولید کننده کتاب صوتی

ایرانصدا

حجم دانلود

42مگابایت

تاریخ به روز رسانی

1402/04/27