سرتیپ «محمدعلی کیانی» یکی از خلبانان آزاده و جانبازِ نیروی هوایی است. او در سال ۱۳۲۹ در شهر بوانات، از شهرستانهای استان فارس، در یک خانواده مذهبی و پرجمعیت چشم به جهان گشود. این کتاب شرحی کوتاه از اتفاقاتی است که سبب شد تا وی در دوران جنگ ایران و عراق اسیر شود.
***
«با خارج شدن صندلی لحظهای بیهوش شده و با باز شدن چتر نجات به هوش آمدم؛ فاصله کمی با زمین داشتم، نیروهای دشمن درحال تیراندازی به طرف من بودند که اگر سریع به زمین نرسیده بودم، چه بسا در هوا مورد اصابت گلوله قرار میگرفتم. درحال فرود متوجه شدم که درحال نشستن روی لاشه هواپیما میباشم که درحال سوختن بود؛ با کشیدن بند چتر خودم را کمی از هواپیما دور کردم.
مشکل دیگری هم به وجود آمده بود و آن پیچیده شدن یکی از بندهای چتر به دور گردنم بود که به هر سختی بود، آن را باز کردم.»
پنجمین پاییز جنگ
چه محجوبانه و صادقانه قدم در مسلخ عشق گذاشتهاند؛ خلبانانی که انگار با خود و با این مردم بزرگ و آن یار سفرکرده عهدی محکم و جدانشدنی داشتند و بدینگونه در یاد ما ماندگار شدهاند.
نویسنده | محمدعلی اعظمی |
---|---|
راوی | … |
قیمت محصول | رایگان |
مدت زمان | 23دقیقه |
تولید کننده کتاب صوتی | ایرانصدا |
حجم دانلود | 11مگابایت |
تاریخ به روز رسانی | 1402/04/27 |
پیشنهاد ما
محصولات مرتبط
-
دفاع مقدس
اکبر کاراته منفجر شد
-
دفاع مقدس
اکبرکاراته و بچه ننهها
-
کتاب
داداش ابراهیم
-
کتاب
و توی دروازه
-
غرب شناسی
ادواردو: مسافری از رم
-
دفاع مقدس
اکبر کاراته و جورابش
-
دفاع مقدس
اکبر کاراته به تهران میرود